Akhareh Shahnameh Mahdi Akhavan Sales





آخر شاهنامه

    متن آهنگ آخر شاهنامه از مهدی اخوان ثالث

    این شکسته چنگ بی قانون
    رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر
    گاه گویی خواب می بیند
    خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
    طرفه چشم نداز شاد و شاهد زرتشت
    یا پریزادی چمان سرمست
    در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
    روشنیهای دروغینی
    کاروان شعله های مرده در مرداب
    بر جبین قدسی محراب می بیند
    یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
    می سراید شاد
    قصه ی غمگین غربت را
    هان ، کجاست
    پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
    با شبان روشنش چون روز
    روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
    با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
    با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ، ‌سرد و بیگانه
    هان ، کجاست ؟
    پایتخت این دژ ایین قرن پر آشوب
    قرن شکلک چهر
    بر گذشته از مدار ماه
    لیک بس دور از قرار مهر
    قرن خون آشام
    قرن وحشتناک تر پیغام
    کاندر ان با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
    چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
    هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
    سخت می کوبند
    پاک می روبند
    هان ، کجاست ؟
    پایتخت این بی آزرم و بی ایین قرن
    کاندر ان بی گونه ای مهلت
    هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
    همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
    عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
    پایتخت این چنین قرنی کو
    بر کدامین بی نشان قله ست
    در کدامین سو ؟
    دیدبانان را بگو تا خواب نفریبد
    بر چکاد پاسگاه خویش ،‌دل بیدار و سر هشیار
    هیچشان جادویی اختر
    هیچشان افسون شهر نقره ی مهتاب نفریبد
    بر به کشتیهای خشم بادبان از خون
    ماه ، برای فتح سوی پایتخت قرن می اییم
    تا که هیچستان نه توی فراخ این غبار آلود بی غم را
    با چکاچاک مهیب تیغهامان ، تیز
    غرش زهره دران کوسهامان ، سهم
    پرش خارا شکاف تیرهامان ،‌تند
    نیک بگشاییم
    شیشه های عمر دیوان را
    از طلسم قلعه ی پنهان ، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
    جلد برباییم
    بر زمین کوبیم
    ور زمین گهواره ی فرسوده ی آفاق
    دست نرم سبزه هایش را به پیش آرد
    تا که سنگ از ما نهان دارد
    چهره اش را ژرف بشکافیم

    ما
    فاتحان قلعه های فخر تاریخیم
    شاهدان شهرهای شوکت هر قرن
    ما
    یادگار عصمت غمگین اعصاریم
    ما
    راویان قصه های شاد و شیرینیم
    قصه های آسمان پاک
    نور جاری ، آب
    سرد تاری ،‌خاک
    قصه های خوشترین پیغام
    از زلال جویبار روشن ایام
    قصه های بیشه ی انبوه ، پشتش کوه ، پایش نهر
    قصه های دست گرم دوست در شبهای سرد شهر
    ما
    کاروان ساغر و چنگیم
    لولیان چنگمان افسانه گوی زندگیمان ،‌ زندگیمان شعر و افسانه
    ساقیان مست مستانه
    هان ، کجاست
    پایتخت قرن ؟
    ما برای فتح می اییم
    تا که هیچستانش بگشاییم

    این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
    نغمه پرداز حریم خلوت پندار
    جاودان پوشیده از اسرار
    چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
    ای پریشانگوی مسکین ! پرده دیگر کن
    پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
    مرد ، مرد ، او مرد
    داستان پور فرخزاد را سر کن
    آن که گویی ناله اشقعر چاهی ژرف می اید
    نالد و موید
    موید و گوید
    آه ، دیگر ما
    فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
    بر به کشتیهای موج بادبان از کف
    دل به یاد بره های فرهی ، در دشت ایام تهی ، بسته
    تیغهامان زنگ خورد و کهنه و خسته
    کوسهامان جاودان خاموش
    تیرهامان بال بشکسته
    ما
    فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
    با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون اید از سینه
    راویان قصه های رفته از یادیم
    کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
    گویی از شاهی ست بیگانه
    یا ز میری دودمانش منقرض گشته
    گاه گه بیدار می خواهیم شد زین خواب جادویی
    همچو خواب همگنان غار
    چشم می مالیم و می گوییم : آنک ، طرفه قصر زرنگار صبح شیرینکار
    لیک بی مرگ است دقیانوس
    وای ، وای ، افسوس



Download Akhareh Shahnameh Mahdi Akhavan Sales