Ghesye Barg Bado Khoda Rama





قصه برگ باد و خدا

    متن آهنگ قصه برگ باد و خدا از راما

    آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها
    تنها برگی روی شاخش مونده بود میون برگا
    یه شبی درخت به برگ گفت: کاش بمونی در کنارم
    آخه من میون برگا فقط تنها تو رو دارم
    وقتی برگ درختو میدید داره از غصه میمیره
    با خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره
    با دلی خورد و شکسته گفت نذار از اون جدا شم
    ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم
    برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا میگفت
    غافل از اینکه یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت
    باد اومد با خنده ای گفت آخه این حرفا کدومه
    با هجوم من رو شاخه عمر هر دوتون تمومه
    یه دفعه باد خیلی خشمگین با قدرتی فراوون
    سیلی زد به برگو شاخه تا بگیره از هر دوتا جون
    ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید
    تا که باد رفت پیش بارون بارونم قصه رو فهمید
    بارون گفت با رعد و برقم میسوزونمش تا ریشه
    تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه
    ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد
    به جایی رسید که بارون آرزوش این بود که میمرد
    برگ نیفتاد و نیفتاد آخه این خواست خدا بود
    هر کی زندگیشو باخته....



Download Ghesye Barg Bado Khoda Rama